غنچه ی خندان به این وبلاگ خوش آمدید امیدوارم لحظات خوبی را در آن سپری کنید نطر فراموش نشه. |
|||
سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:, :: 13:27 :: نويسنده : سیده زینب
علی:خانومت و دختر کوچولوت چطورن؟ دانیال: خوبن. اتفاقا معصومه و پارمیدا هم خیلی دوست دارن تو رو ببینن. علی:آره منم همینطور. آخ که اگه من اون پارمیدای خوشگل و نازتو ببینم، می نشونمش توی بغلم و یه دل سیر ماچش می کنم و حسابی اون چشمای قشنگشو می بوسم. وای که چه موهای لختی داره پارمیدا. آدم دوست داره دستشو بکنه لای موهاش. با اینکه فقط عکسشو دیدما، ولی عاشقش شدم. وای که این پارمیدا چقدر ناز و خوردنیه! باور کن ببینمش اصن نمی ذارم از توی بغلم تکون ... دانیال: ببین ادامه نده. پارمیدا اسم زنمه! اسم دخترم معصومه ست نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |